(( وقتی هم سن شما بودم ، فکر می کردم ریشه همه مشکلات موجود در کشور نبود صنعت و صنعتگر است پس به جای پزشکی رفتم دنبال صنعت و در رشته مهندسی شیمی ادامه تحصیل دادم بعد از اخذ مدرک مهندسی با نمره عالی در یک کارخانه مونتاژ اتومبیل مشغول بکار شدم اما دیدم قیمت تمام شده اتومبیلی که ما با رعایت اصول مهندسی و با تکنولوژی و روش مشابه با دستمزد کارگر بسیار کمتر و هزینه های انرژی بمراتب پایین تر مونتاژ می کنیم از قیمت اروپایی آن بیشتر است پس مشکلی حل نشده بود ! یک کم بیشتر فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که ریشه اصلی مشکل در ضعف مدیریت است پس رفتم فوق لیسانس مدیریت گرفتم و به عنوان مدیر در یک شرکت مشغول به کارشدم و هر آن چه آموخته بودم بکار بستم اما نتیجه هیچ ، باز هم مشکلی حل نشد! ریشه اصلی مشکل واقعا کجا بود ؟ خیلی بیشتر فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که اصل مشکل در مدیریت سیاسی و کلان کشور است پس رفتم سراغ علوم سیاسی و دکتری علوم سیاسی گرفتم چندین سال است که دارم سعی میکنم اما هنوز هم مشکلی حل نشده است حالا هرکس بتواند به من بگوید واقعا مشکل کجاست این دو واحد را از من نمره بیست می گیرد تازه باقی عمرم را هم دعایش می کنم ! ))
حکایت فوق را من سالها پیش شنیده بودم حکایتی که استاد درس مدیریت صنعتی یک درس دو واحدی اختیاری که تنها یک ترم توسط گروه مهندسی شیمی ارائه شد برای معرفی سوابق تحصیلی خود برای ما بازگو کرد اما از همان وقت این معرفی طنز آلود ذهن من را به خودش مشغول کرده است و هر از گاهی آن را به یاد می آورم و به آن فکر میکنم به راستی مشکل کجاست !؟
امروزه قدرت و جایگاه کشور ها در دنیا بر اساس جایگاه آنها در سهم شان از اقتصاد دنیا تعیین می شود و جایگاه آنها در اقتصاد دنیا توسط بنگاه های صنعتی و اقتصادیشان مشخص می شود به عبارت ساده تر امروز در دنیا کشورها را با تولیدات و کمپانی هایشان می شناسند . کره جنوبی با سامسونگ و ال جی و ژاپن با سونی و تویوتا و آلمان با بنز و ب ام و برای مردم دنیا شناخته شده اند این واقعیتی انکار ناپذیر است از سوی دیگرامروز در دنیا تنها به مدد مالکیت منابع و معادن غنی نمی توان جایگاهی برای خود دست و پا نمود و به پیشرفت و توسعه رسید .
نگاهی به وضعیت کشورهای صاحب منابع سرشار طبیعی و مقایسه آنها با کشورهای توسعه یافته و صنعتی گواه این مدعاست بنابر این برای اینکه سهمی درخور در دنیای امروز داشته باشیم و خود را در زمره کشورهای توسعه یافته و پیشرفته دنیا معرفی کنیم چاره ای جز صنعتی شدن نخواهیم داشت . اگر بر سر موضوع فوق اتفاق نظر داشته باشیم (موضوعی که باعث شد تا استاد گرامی ما بجای پزشکی به سراغ مهندسی بروند) باید نظری دقیق تر به شرکت ها و سازمان های خود بیاندازیم و ببینیم چرا کشورهایی که توسعه صنعتی را دیرتر از ما یا همزمان با ما شروع کرده اند اکنون بسیار از ما جلوتر بوده و هر روز فاصله شان از ما بیشتر می شود .
همه ما در شرکت هایمان با مشکلات متنوع و مختلفی رو برو هستیم که می توانیم آنها را به دو گروه عمده تقسیم کنیم ، مشکلات درون سازمانی و مشکلات محیطی حال به بررسی هر یک از گروهها بپردازیم و ببینیم راه حل هر کدام را در کجا باید جستجو کنیم؟
1. مشکلات درون سازمانی یعنی مشکلاتی که ما در داخل شرکت خود با آنها روبرو هستیم و می توانیم درباره آنها تصمیم گیری کرده و سعی در حل آنها نماییم مشکلاتی از قبیل پایین بودن کیفیت تولید ، پایین بودن راندمان کاری ، مشکلات مهندسی و البته در راس آنها مشکلات و ضعفهای مدیریتی از این دسته اند . بسیاری از ضعف ها و نارسایی های درون سازمانی ریشه در روش و سیاستهای مدیریتی ما دارند (مساله ای که استاد گرامی من را وادار به ادامه تحصیل در مدیریت نمود) .
ما باید بپذیریم که در کشورمان با ضعف مدیریت علمی مواجهیم این کمبود تنها در سطوح بالای مدیریتی مشاهده نمی شود بلکه اگر منصفانه به این مساله نگاه کنیم این ضعف را در شرکتهای خودمان هم مشاهده می کنیم کافیست به اطراف خودمان نگاه کنیم چند درصد از واحدهای صنعتی که می شناسیم با مدیریت علمی و روز دنیا اداره می شوند ؟ و چند درصد آنها اهمیتی برای این موضوع قائلند ؟
فقدان مدیریت علمی در صنعت کشور باعث هدر رفتن منابع و کاهش قدرت رقابت صنعت ما شده و تولیدات ما را از لحاظ کیفی و کمی در سطح پایینی نگهداشته است جالب اینجاست که برخی از ما عادت کردیم این ضعف خودمان را نبینیم و ناکامی های خودمان را همواره به مشکلات دسته دوم که ظاهرا خارج از کنترل ماست نسبت بدهیم مثلا هروقت از این دسته مدیران می پرسید برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت شرکت شما چیست پاسخی که می شنوید این است که با توجه به شرایط بی ثبات بازار و جامعه و بخشنامه ها و سیاست های متغیر نمی شود برنامه ریزی کرد تازه اگر هم برنامه ریزی کنیم اجرا نمی شود ! در حالیکه اگر از این دوستان بخواهید برای نمونه یکی از برنامه ریزی های سالانه ای را که انجام داده اند و بنا به دلائل متعدد اجرا نشده به شما نشان دهند چیزی برای ارائه نخواهند داشت و اگر از ایشان بپرسید به چه شکلی و با چه سیستمی برنامه ریزی می کنند متوجه خواهید شد شناختی از روشها و اصول برنامه ریزی ندارند چرا که آموزشی برای این منظور ندیده اند .
برای حل این مشکل در ابتدا باید آن را بپذیرم و سپس درصدد رفع آن براییم که تنها راه موجود برای این منظور آموزش و یادگیری روشهای نوین مدیریت و استفاده از آنهاست . آموزش تنها نوش داروی ماست باید بیاموزیم و به آموخته های خود اعتقاد داشته باشیم تا بتوانیم آنها را اجرا کنیم.در حقیقت آموزش حلقه مفقوده صنعت ما و در سطح کلان حلقه مفقوده جامعه ماست بی توجهی به یادگیری و استفاده از تجربیات و روشهای علمی ثابت شده باعث می شود تا ما با صرف هزینه های بسیار بالاتر و صرف عمر گرانمایه خود با سعی و خطا به بخش کوچکی از این تجربیات آن هم بطور ناقص دست پیدا کنیم .
جای خوشبختی است که می بینیم صنعت آبکاری با درک صحیح این موضوع در صدد حل این مشکل برآمده و سمینارهای آموزشی را با همکاری سازمان بهسازی صنایع و با استفاده از اساتید برجسته دانشگاهی آشنا با صنعت و مشکلات آن برگزار نموده است دوره های آموزشی که در صورت توجه و استفاده همه دست اندر کاران صنعت آبکاری نوید دگرگونی و تحولی اساسی در دید مدیریتی و نحوه فعالیت این صنعت را به ما می دهد امیدوارم همه ما از این فرصت کمال بهره را ببریم و به امر آموزش و یادگیری توجه لازم و کافی نموده به این باور برسیم که یادگیری و آموزش کم هزینه ترین و بهترین راه تفوق بر مشکلات و ضعف های صنعت ماست چه بسا با دیدی علمی و آموزش دیده بتوانیم بسیاری از تهدید ها را نیز به فرصت های کارگشا و گره گشا تبدیل نماییم.
2. مشکلات محیطی : این واقعیتی غیر قابل انکار است که بخش قابل توجهی از مشکلاتی را که ما به عنوان کارآفرین و صنعتگر با آن روبرو هستیم مشکلاتی است که از خارج سازمان به ما تحمیل شده و ما نیز نه کوچکترین نقشی در ایجاد آن و نه کمترین اراده ای در حل آن داریم قوانین دست و پا گیر ، تغییرات نرخ ارز، سیاستهای غلط مالی ، تورم ، محدودیتهای بین المللی ، تحریم های جهانی ، قاچاق کالا و …هزاران مشکل و بدبختی دیگر که شما بهتر از من با آنها آشنایید مشکلاتی که عمدتا به مدیران سیاسی کشور مربوط شده و کلید حل این مشکلات در دستان آنهاست شاید این دسته از مشکلات باعث شد تا استاد محترم سراغ سیاست و علوم سیاسی برود البته بدیهی است که همه ما نمی توانیم کار و کسب خود را رها کنیم و دنبال سیاست و علوم سیاسی برویم تازه چاره کار هم این نیست پس با این مشکل چه کنیم ؟
چون در هر حال تصمیمات نادرست مدیران سیاسی اثری مستقیم بر ما خواهند داشت به نظر من تنها راه ممکن داشتن سندیکاها و انجمن های قوی صنفی و صنعتی است تا مدیران سیاسی را وادار کند قبل از گرفتن هر تصمیمی که به نوعی بر صنعت یا صنفی تاثیر گذار است با آنها مشورت کرده و خواسته ها و تجربییات آنها را مد نظر قرار دهد این مساله در کشور های پیشرفته و صنعتی روشی جا افتاده و پذیرفته شده است هرچند که متاسفانه سابقه فعالیت این سندیکاها و انجمن ها در کشور ما چندان درخشان و موفق نیست و اصولا مانند هر کار گروهی دیگر در کشور ما دچار مشکلات بسیاری است که عمده این مشکلات ریشه فرهنگی و سابقه تاریخی دارد به طوری که نه صنعتگران ما اعتقادی به داشتن سندیکا و انجمن قوی دارند و نه سیاستمداران و حاکمان ما علاقه ای به وجود چنین هسته هایی دارند ولی بهر حال تنها راه برای انتقال نظرات و خواسته های گروه های صنعتی مختلف به دولتمردان همین سندیکاها و انجمن ها هستند و خبر خوش دیگر انجام مقدمات لازم برای تاسیس انجمن صنایع آبکاری ایران است که باز هم امیدواریم تمامی دست اندرکاران صنعت آبکاری با مشارکت فعال خودشان انجمنی قوی و اثر گذار در صحنه صنعت کشور ایجاد و به بوسیله آن در سیاست گذاری های کلان کشور مشارکت نمایند .
در آخر اگر دوباره به حکایت طنز آلود ابتدای مطلب نظری بیاندازید شاید با من هم عقیده باشید که استاد گرامی گره ها را درست تشخیص داده و مسیر درستی را هم دنبال کرده است اما نکته در این جاست که یک دست صدا ندارد و برای حل مشکل عزم ملی و اراده ای همگانی لازم است . شاید به همین منظور راه دانشگاه را پیش گرفته تا همراهانی برای خود در این مسیر پیدا کند .